به نام خداوند قادر متعال
وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فِی الاْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئمَةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ؛(قصص،5) ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم
امام خمینی(ره):
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می کنیم چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لا اله الا الله و محمدرسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست ما هستیم.
(صحیفة نور، جلد 11، صفحة 266 تاریخ 22/11/58)
در حالی که ظلمت تمام دنیا را فراگرفته بود نوری از ایران طلوع کرد و مردی آسمانی کلمه توحید را به بهترین وجه تعبیر کرد و به پا خاست. سربازان خود را از میان جوانانی که در ابتدای نهضت شیرخوارگانی بیش نبودند ،جست و اسلام را مطابق با حقیقت و آنطور که باید، تفسیر کرد.
جریانات مبارزاتی برای سرنگونی طاغوت و پیروزی اسلام ناب به فرماندهی امام روح الله مسیر خود را از جریانات التقاطی و مقدس نما جدا نمودند و تفسیر اسلام نابی را که از درس های پیرمرادشان گرفته بودند، در عمل به نمایش گذاشتند.
انقلاب اسلامی در حالی شکل گرفت که کمتر کسی فکر می کرد و گمان می برد که این حرکت مردمی مسلمانان ایران قرار است به انقلابی بزرگ تبدیل شود که امنیت و وجود مستکبرین جهان را بخطر اندازد.
وحدت کلمه و ایمان مردم در کنار پیروی از مرجعی صالح منجر به تحولی نو و بدیع در تاریخ بعد از غیبت کبری شد.
انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن سال 1357 به عنوان اولین حرکت برای گام بلند ظهور منجی بشریت به وقوع پیوست و بشارتی به تمام آزادی خواهان جهان داد.
اما این تازه ابتدای ماجرای پر پیچ و خم مبارزه حق علیه باطل بود. مستکبرین عالم که تاب پیروزی مستضعفین را نداشتند به توطئه و دستاویز علیه آنان پرداختند.
8 سال جنگ تحمیلی برای ملتی که هنوز تازه ابتدای راهی بلند و دراز قرار گرفته بسیار دشوار بود. بزرگترین جنگ قرن را مستکبرین عالم علیه نمایندگان مستضعفین جهان رقم زدند و امتحانی دیگر برای آنها شد و مجدد ملت از امتحان الهی سربلند بیرون آمد .
خورشید پر فروغ رهبری و ولایت حضرت روح الله در 14 خرداد 1368 خاموش شد ولی میراث گرانقدرش یعنی ولایت مطلقه فقیه همچنان ادامه یافت و با انتخاب بحق و شایسته شاگردی از مرام و مکتبش شاخ و برگ دیگری از این شجره طیبه بوقوع پیوست.
حصر اقتصادی ، توطئه های فرهنگی ، هجمه های سیاسی ، دروغ پراکنی های بین المللی ، بسیج مستکبرین برای از پای درآوردن این انقلاب و ... همه و همه در برابر ایمان مردم برای شکست طاغوت و زنده نگهداشتن نهضت و میراث امام روح الله ، هیچ بود.
ملت ایران راهی را برگزیده بود که نتیجه آن آزادی و رستگاری است و اتفاقا این هدفشان در تلاقی با خواسته مستکبرین عالم بود که هر روز نقشه و توطئه ای جدید برای مردم مستضعف جهان می چینند که آن ها را به استضعاف بکشانند.
بحق تداوم انقلاب اسلامی ایران به حقانیت اراده و ایمان مردم و مخلصانه گذاشتن سنگ زیرین انقلاب توسط امام روح الله و تداوم رهبری شجاعانه و عادلانه آن یعنی امام خامنه ای برمی گردد که قابل تشبیه به شجره ی طیبه ای است که متفاوت از دیگر انقلاب ها وتحولات سیاسی تاریخ جهان است.
در سالگرد انقلاب اسلامی ایران همه ی مردم با وحدت کلمه همانند بهمن 57 بدون هیچ گونه جو سازی هایی به خیابان می ایند و با امام و انقلاب و رهبری تجدید پیمان می کنند حضور بالای 80 درصدی مردم در پای صندوق های رأی و حماسه بی بدیل 9 دی در سال گذشته ورقی از این دفتر زرین است.
و این همان نور ایمان است که خداوند در دلهای مؤمن مردممان قرار داده است که در هرزمانی پرده از رخ منافقین داخلی و مستکبرین دست چدنی می کشد و هوای فضای غبار آلود را صاف می گرداند.
باید توجه داشت که انقلاب اسلامی در حال رخنه در تمام کشورهای منطقه و خصوصاً در کشورهای اسلامی است و ملتهای دیگر کشور ایران را و انقلابش را بعنوان الگو پذیرفته اند و حرکت های انقلابی در تونس و مصر و یمن و... شاهدی بر این مدعاست.
بار دیگر 22 بهمن امسال نیز روزی است برای نشان دادن قدرت ملت ایران و تداوم راه آرمان هایی که امام خمینی آن را بنا نهاد و امام خامنه ای آن را ادامه می دهد.
جبهه وبلاگی غدیر پس از دوسال ایجاد جنبش های سایبری اینک جنبش وبلاگی..22بهمن/انتفاضه مشرقین صدور انقلاب را پدید می آورد و از همه وبلاگنویسان و مخاطبین سایبری در نشر و تقویت این جنبش جهت همکاری دعوت بعمل میآورد.
بیایید در سی و دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی و در اعلام حمایت و صیانت از ارزشهاى والاى اسلامى و انقلابى با ما چون همیشه همراه باشید و با قرار دادن لوگوى این جنبش و بیانیه آن فضاى سایبر را از فریاد وحدت انقلابی پر کنیم
تصویر یک صفحه از قرآن کریم که منسوب به خط حضرت علی (ع) میباشد در کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی توجه مراجعهکنندگان داخلی و خارجی این کتابخانه را به خود جلب کرده است.
بهگزارش مرکز خبر حوزه، تصویر یک صفحه از قرآن کریم به خط حضرت امیرالمومنین علیبنابیطالب(ع) که بر روی پوست آهو به خط کوفی نگاشته شده در کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی(ره) میباشد.
گفتنی است یک نسخه دیگر از تصویر این دستخط در کتابخانه روضةالحیدریه نجف اشرف است.
منبع: رجانیوز
منبع : القدس العربی ترجمه : علی معرض
اشاره:
انگار که تاریخ بار دیگر تکرار می شود و دیدن تصویر ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان که بر صندلی چرخدار نشسته است، یادآور دوران پادشاه قبلی آن کشور «ملک فهد» است که با مرگ او جنگ و جدال برای جانشینی اش دوباره در خاندان آل سعود بالا گرفت.
اختلافات درون خاندان آل سعود برای جانشینی ملک عبدالله، موضوعی است که شاهزادگان این کشور نفت خیز، آن را هر روز دامن می زنند و به راحتی از کنار آن نخواهند گذشت. برادران پادشاه عربستان که در راس آنها شاهزاده «سلطان بن عبدالعزیز» ولیعهد اول و شاهزاده «نایف بن عبدالعزیز» وزیر کشور و ولیعهد دوم در راس امور قرار دارند، هر کدام یک دو جین فرزند ذکور دارند که هر کسی برای خود داعیه ای برای رهبری عربستان دارد.
شاهزاده «متعب بن عبدالله بن عبدالعزیز» فرزند پادشاه و رئیس گارد کنونی ملی عربستان و دو فرزند بزرگ امیر سلطان و امیر نایف در چرخه رقابت اصلی برای جانشینی قرار گرفته اند، اما چه بسا که خارج از این بازی قدرت، در صورت پیش آمدن حادثه ای برای پادشاه شاهزاده دیگری از خاندان آل سعود قد علم کرده و ادعای رهبری و پادشاهی در این کشور کند.
در این مقاله تحلیلی با اشاره به بیماری پادشاه فرتوت عربستان و جانشینان مریض تر از او، به زوایای پنهان و روشن جنگ قدرت در خاندان آل سعود پرداخته شده است و پیش بینی رخداد یک حادثه غیرمنتظره در عربستان دور از ذهن به نظر نمی رسد.
سرویس خارجی
مشاهده ملک عبدالله بر صندلی چرخدار، یادآور سلف سابق او ملک فهد و آغازی برای جنگ بر سر جانشینی در سایه اختلافاتی است که بین شاهزادگان آل سعود وجود دارد.
صدای طبل این اختلافات به قدری بلند شده است که علاوه بر کشور عربستان و کشورهای همجوار آن در آمریکا هم شنیده شده است. در عربستان اخیرا در زمینه مسائل داخلی شاهد تحرکات غیرعادی سیاسی شده است، که افشای آنها باعث فرو افتادن طشت رسوایی آل سعود بر اثر اختلافات در خانواده سلطنتی و دربار است.
این اختلافات و تحولات با طولانی شدن بیماری پادشاه عربستان، حتی بر روابط این کشور با همسایگانش تأثیر گذاشته است.
این موضوع حتی نگرانی کاخ سفید و سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) را دربر داشته است، به طوری که سردمداران آمریکایی تلاش فراوانی کرده اند که این موضوع به افکار عمومی راه نیابد.
بحران جانشینی
بسیاری از آگاهان سیاسی بحران کنونی در عربستان را که به اختلافات داخلی در دربار و خاندان سلطنتی برای جانشینی پادشاه کنونی منجر شده است را ناشی از بیماری مرموز و طولانی ملک عبدالله می دانند. گرچه از داخل خود عربستان، نیز اطلاع رسانی در مورد وضعیت جسمانی ملک عبدالله به صورت قطره ای انجام می شود، اما در بسیاری از پایتخت کشورهای همسایه عربستان به خصوص کشورهایی نظیر سوریه و لبنان موضوع تحولات آینده در ریاض و جانشینی برای پادشاه آن، ذهن سیاستمداران را به صورت جدی به خود مشغول کرده است.
در این کشورها، با تأکید بر برخی موضوعات، احساس می شود، که بحرانی واقعی درحال رخ دادن در عربستان است، که عزیمت ملک عبدالله به ایالات متحده تحت عنوان معالجه و بازگشت سراسیمه شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز برادر پادشاه و ولیعهد کنونی عربستان که خود از سه سال پیش به دلیل بیماری صعب العلاج سرطان از صحنه سیاسی دور بوده، از جمله آنهاست.
پادشاه عربستان با توجه به علنی شدن بیماری اش، در یک اقدام کاملا غیرمنتظره و پیشگیرانه، شاهزاده «متعب» فرزند سوم خود را پیش از ترک ریاض به عنوان فرمانده گارد ملی و عضوی از اعضای کابینه دولت که خودش ریاست آن را برعهده دارد، انتخاب کرد. باز هم تا این جای قضیه، این موضوع از اهمیت چندانی در دنیای سیاست آن هم در کشوری مانند عربستان برخوردار نیست.
اما باید دانست که شاهزاده متعب یک نظامی کارکشته و دارای محبوبیت زیادی در بین گارد ملی (سلطنتی) عربستان است که مهم ترین نیروی نظامی آماده در آن کشور محسوب می شود و دارای حداقل 100هزار نفر نیروی حرفه ای برای دفاع از خاندان آل سعود (پادشاه) است. همچنین گارد ملی عربستان روابط ویژه و تنگاتنگی با رؤسای قبایل آن کشور دارد و بسیاری از آنها را از لحاظ مالی تامین می کند و در این مورد کسی نمی تواند فرماندهی آن را بازخواست کند.
آفتابی شدن بندر بن سلطان
بندربن سلطان سفیر سابق عربستان در آمریکا که پس از 22 سال هدایت دیپلماسی آل سعود در واشنگتن، دو سال پیش به عربستان بازگشت و پس از مدتی به دلیل تحرکات مشکوکش مورد غصب ملک عبدالله قرار گرفت و از دیده ها پنهان شده با شدت گرفتن بیماری و عزیمت وی به ایالات متحده، دوباره در ریاض آفتابی شده است.
بسیاری بر این عقیده هستند که انتصاب شاهزاده متعب، موضوعی بود که از مدت ها پیش ذهن ملک عبدالله را در عربستان به خود مشغول کرده بود، اما زمینه را برای این کار مناسب نمی دید، تا اینکه، بیماری اش عود کرد و مجبور به علنی کردن آن شد.
در واقع از دید بسیاری از دیپلمات های مقیم عربستان، انتصاب شاهزاده متعب به عنوان فرمانده گارد ملی و عضو کابینه، به نوعی به درخواست وفاداری از دیگران برمی گردد و پادشاه با این کار می خواسته که دیگران از وی پیروی و وفاداری شان را به او اثبات کنند. شنیده ها در عربستان حکایت از این موضوع می کند که ملک عبدالله با این اقدام ضمن پیش دستی، تلاش کرده است تا جانشینی را به فرزند خود واگذار کند. به اعتقاد پادشاه عربستان برای حفظ توازن خالد الفیصل می تواند جانشین مناسبی برای نخست وزیر به عنوان معاون دوم وی باشد، تا جلوی نافرمانی های آینده شاهزاده نایف گرفته شود، که گمان می کند ولیعهد آینده خواهد شد.
همچنین خالدبن سلطان برای پست وزارت دفاع شخص مناسبی خواهد بود همانطور که محمدبن نایب وزیر کشور و ترکی الفیصل وزیرخارجه و بندربن سلطان رئیس تشکیلات امنیتی خواهند شد، اما بیماری شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز ولیعهد کنونی و نامشخص بودن وضعیت وی موضوع را به کلی عوض کرده است.
پادشاه بیمار و فرتوت عربستان، همین طور هم دچار گرفتاری و مشکلات عدیده ای در بین شاهزادگان سلطنتی است، چه رسد که فرزندان برادرش با احساس نزدیک شدن مرگ وی یا کناره گیری اش از سلطنت به بهانه بیماری به نفع شاهزاده متعب، ناگهان احساس خطر کرده و ادعای تاج و تخت کنند، که همین موضوع اکنون در عربستان در حال رخ دادن است.
منابع نزدیک به قدرت در عربستان می گویند، فرزندان شاهزاده سلطان (ولیعهد اول) برای به دست گرفتن قدرت و جلوگیری از به قدرت رسیدن عمویشان شاهزاده نایب به صحنه آمده تا در غیاب پادشاه نگذارند، به عنوان ولیعهد دوم به قدرت برسد.
به گفته این منابع، هنگامی که ملک عبدالله قدرت را به بهانه بیماری ملک فهد (پادشاه سابق) در عربستان به دست گرفت، براساس عرف جاری باید همه مصوبات کابینه که وی در رأس آن قرار داشت را به تأیید پادشاه می رساند.
هنگامی که فرزندان پادشاه متوفی در آن زمان با پیچاندن وی و کارشکنی های آشکار و پنهان و به بهانه هایی مانند اینکه پادشاه (ملک فهد) در خواب یا بستر بیماری است، از این کار امتناع می کردند، ملک عبدالله با ترفندی جدید، «عبدالعزیز بن فهد» را به عنوان یکی از اعضای کابینه منصوب کرد، تا در پایان هر جلسه دولت، مصوبات را از طریق او به تأیید پدرش برساند.
اما معلوم نیست، در غیاب ملک عبدالله این عرف سنتی یا ترفند سیاسی پابرجا باشد و شاهزاده متعب فرزند پادشاه بتواند از عهده این کار برآید، یا حتی فرزندان شاهزاده سلطان (ولیعهد اول عربستان) اجازه این کار را به او بدهند، پس اوضاع و احوال چه خواهد شد.
یک کشور و چهار پادشاه
تحولات پیش آمده گرچه پیچیده و غامض است، اما در کلیت آن دارای جزئیاتی است که اگر به دقت به آن توجه شود، می توان به سهولت به کنه اتفاقات در دربار آل سعود پی برد.
عربستان گرچه ازنظر سیاسی و جغرافیایی یک کشور به شمار می رود، اما در حقیقت چهار کشور مجزا در درون یک سرزمین است که ملک عبدالله فقط یکی از پادشاهان آن است و سه تای دیگر عبارتند از شاهزاده نایف، شاهزاده سلطان و شاهزاده سلمان است.
این پادشاهی های مجزا گرچه با یکدیگر در رقابت هستند، اما باهم، همپیمان هستند و ملک عبدالله را به عنوان ریش سفید خود در رأس هرم قدرت پذیرفته اند.
گرچه در میان خاندان آل سعود، نزاع وجود دارد که اولی جنگ بین فرزندان و نوادگان ملک فهد (پادشاه سابق) برسر قدرت است و دیگری، نبرد در عرصه سیاسی است که معمولاً در بین جناح اصلاح طلب و غرب زده غیرسنتی به رهبری ملک عبدالله و جناح محافظه کار و متعصب به رهبری شاهزاده نایف وجود دارد.
در کنار این دو باید به تلاش های بی وقفه شاهزاده بندربن سلطان که مردی فاسد و وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا است برای دستیابی به قدرت و گرفتن سکان رهبری در عربستان در کنار نزاع های فوق اشاره کرد.
اما باید در کنار این اختلافات به این موضوع برحسب تجارب گذشته اشاره کرد که خاندان آل سعود، تبحر خاصی برای جمع و جور کردن اختلاف های خود و حل آن بدون اینکه به جامعه درز کند دارند.
برحسب عرف و سنت های بین خود، آنها ظاهراً احترام به ریش سفیدها را هنوز قبول دارند و طرفداران این نظریه به دوران فوت شاهزاده محمدبن عبدالعزیز در سال 1988 اشاره می کنند که نقش بزرگ خاندان را ایفا می کرد و حرف او به عنوان مرجعی برای حل اختلاف آل سعود محسوب می شد، البته بعد از او مسائل اجتماعی و اختلافات خانوادگی (طلاق، ازدواج) و از این طور مسائل به گردن شاهزاده سلمان افتاد، اما وی نتوانسته است از حل مسائلی بزرگتر از آن فراتر برود.
کارشناسان بر این عقیده هستند اختلافات درون خاندان آل سعود در سال های گذشته از مرزهای این کشور پادشاهی فراتر رفته است و بر نقش عربستان در برخی از مسائل و منازعات منطقه ای تأثیر منفی گذاشته است که مسائل عراق، لبنان، ایران و سوریه از آن جمله است.
به هرحال در این میانه نقش شاهزاده سلمان نیز، نقشی دوگانه است و این پیرمرد 74ساله از طرفی خود را دوستدار و طرفدار هنرمندان و تحصیل کردگان نشان می دهد و از طرف دیگر از هیئت امر به معروف و نهی از منکر به شدت در سرکوب مردم و بازداشت های گسترده تحت لوای دین حمایت می کند.
گذشت زمان نشان خواهد داد که آیا شاهزاده سلمان، شاهزاده نایف و شاهزاده سلطان همچنان به قدرت نمایی خود خواهند پرداخت یا اینکه چاره دیگری در قبال غیبت پادشاه خواهند اندیشید؟
سفر ملک عبدالله پادشاه بیمار عربستان به واشنگتن، بازگشت ولیعهد بیمار عربستان به ریاض پس از چند سال دوری از این کشور، تغییرات در پست های امنیتی عربستان و دستگیری ده ها نفر در این کشور به اتهام اقدامات ضدامنیتی طی چند روز اخیر بیانگر آن است که در «بزرگترین همسایه جنوبی ایران» تحولاتی در حال انجام است. اما سطح این تحولات چقدر است و چشم انداز آن چیست؟ دو سؤالی هستند که پاسخ آن به تامل و بررسی ویژه نیاز دارد. با وجود موانع مهم در تحلیل این مسائل، این قلم سعی دارد، راهی را به ماوقع باز نماید:
خلاصه مطلب
1- عربستان سعودی در حوزه عربی، دارای موقعیت محوری است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش کرده تا از قدرت مالی برای بسط نفوذ سیاسی و مذهبی خود در جهان اسلام استفاده نماید. عربستان با استفاده از «جامع مدینه»- که کانون تربیت مبلغان وهابی است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علمیه قم» قرار داشته است. وهابی ها امروزه ده ها شبکه، نشریه، سایت الکترونیکی، بزرگترین چاپخانه کتاب و... را در اختیار دارند. مهمترین اهداف تبلیغی این «جامع وهابی» خنثی کردن اثرات انقلاب اسلامی در میان ملل مسلمان بوده است و در یک جمعبندی باید گفت جریان وهابیت در مقابله با انقلاب اسلامی چندان موفقیتی نداشته است.
2- سیستم سیاسی عربستان سعودی برخلاف آنچه تصور می شود، «لائیک» است به این معنا که به احکام مذهبی پایبندی ندارند، البته قدرت در عربستان میان آل سعود و وهابیت به نوعی تقسیم شده است ولی علمای متعصب وهابی حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. این در حالی است که در موارد و مواقعی سران سعودی، سران وهابی را به تمکین واداشته اند. سیستم سیاسی عربستان از وهابیت به عنوان یک ابزار برای سرکوب مخالفان این خاندان و مخالفان مذهبی عربستان در خارج از مرزها استفاده می کند. در طول سی سال گذشته نمونه هایی از این استفاده در پاکستان، افغانستان، عراق، تاجیکستان، چچن، بوسنی هرزگوین و بعضی از مناطق ایران مشاهده گردیده است.
3- در درون این خاندان دو تیره «سدیری» و «نجدی» هستند. حکومت عمدتا در اختیار «نجدی ها» بوده است و در مواردی هم به سدیری ها رسیده است. از نظر فکری نجدی ها وابستگی بیشتری به تفکر وهابی داشته. ملک عبدالله تنها فرزند عبدالعزیز است که به تیره سدیری ها تعلق دارد. عبدالله غیرمذهبی تر از برادران مقبور خود می باشد. با مرگ ملک عبدالله حکومت به نوادگان می رسد. هم اینک رقابت فراوانی در این خانواده بر سر جانشینی ملک عبدالله درگرفته است. پیش از این «شورای بیعت» شاهزاده «سلطان»- از تیره نجدی ها- را به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود اما او به دلیل مخالفت ملک عبدالله عملا نتوانست کاری انجام دهد و از این رو به بهانه بیماری در خارج از عربستان زندگی می کرد. فرزند او «بندر» با نفوذ در عربستان کودتایی را علیه ملک عبدالله به راه انداخت که به نتیجه نرسید و به خروج بندر از عربستان انجامید. ملک عبدالله با افزودن بر اختیارات شاهزاده «نایف» وزیر کشور علاقه خود را به جایگزین کردن او ابراز کرد. نایف از تیره سدیری ها به حساب می آید اما در عین حال دارای شخصیتی منعطف و غیرقاطع می باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان به دلیل بیماری لاعلاج و کهولت سن از حمایت فعلی اکثر اعضای خاندان برخوردار نیست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در سی سال ضربات سنگینی به خاندان زده و باید فرد جوانتری جایگزین شود. براین اساس سلطان درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جایگزین خود کند. اما بندر بن سلطان در میان کشورهای عربی یک کودتاچی- کودتا علیه عبدالله و کودتا علیه بشار الاسد- به حساب می آید.
4- این کشور از تعارضات ملی و مذهبی هم شدیداً رنج می برد. نزدیک به هفت میلیون از جمعیت نوزده میلیونی عربستان را شیعیان تشکیل می دهند. رژیم عربستان سعودی به دروغ مدعی است که جمعیت این کشور بیست و هفت میلیون نفر است. شیعیان سه استان جنوبی اسماعیلی مذهبند و شیعیان مناطق شرقی را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دهند. شیعیان در عربستان جمعیتی به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ریختگی وضعیت در ریاض می تواند آنان را به میدان بیاورد.
5- از منظر آمریکا، رژیم صهیونیستی و اکثر دولت های عربی، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترین انفجار اجتماعی را در جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامی به وجود می آورد و ریشه نفوذ غرب و رژیم صهیونیستی را در خاورمیانه می خشکاند. از این رو آنان هرگونه تحول در شبه جزیره را با دقت زیر نظر دارند ولی آیا این مراقبت تقدیر الهی را دگرگون می کند؟ پاسخ منفی است.
دلیل این پاسخ و مشروح این خلاصه ها در پایین تر
1- عربستان سعودی در حوزه عربی و در میان کشورهای اهل سنت، دارای موقعیت محوری است. این موقعیت محوری از یک سو به دلیل وجود مقدس ترین شهرهای مسلمین- مکه و مدینه- در این سرزمین و از سوی دیگر به دلیل برخورداری کشور- بزرگ و کم جمعیت- عربستان از درآمد سرشار نفتی است. عربستان در طول صد سال گذشته همواره تلاش کرده تا از قدرت مالی- ناشی از صدور روزانه بین هشت تا دوازده میلیون بشکه نفت- برای بسط نفوذ سیاسی و مذهبی خود در جهان اسلام استفاده نماید. از همین رو می توان جای پای دربار سعودی را در اکثر کشورهای اسلامی و در میان اکثر مجامع مسلمین مشاهده کرد. عربستان با استفاده از «جامع مدینه»- که کانون تربیت مبلغان وهابی است- همواره در نقطه مقابل «جامع الازهر مصر» و «حوزه علمیه قم» قرار داشته است. وهابی ها امروزه ده ها شبکه تلویزیونی، ده ها شبکه رادیویی، چندین نشریه، ده ها سایت الکترونیکی، بزرگترین چاپخانه کتاب و... را در اختیار دارند. در طول سی سال گذشته، مهمترین اهداف تبلیغی این «جامع وهابی» خنثی کردن اثرات انقلاب اسلامی در میان ملل مسلمان بوده است و در یک جمعبندی باید گفت علیرغم صرف میلیاردها دلار، میلیون ها ساعت وقت و چاپ هزاران کتاب و اعزام هزاران مبلغ، جریان وهابیت در مقابله با انقلاب اسلامی چندان موفقیتی نداشته است ولی به هرحال مانع تراشی وهابیت در مقابل انقلاب اسلامی در خارج از مرزها به وضوح دیده می شود.
2- سیستم سیاسی عربستان سعودی برخلاف آنچه تصور می شود، «لائیک» است به این معنا که پادشاه، ولیعهد و سایر شاهزادگان سعودی که بطور مطلقه بر مرکز و سیزده ایالت این کشور حکم می رانند، به احکام مذهبی پایبندی ندارند، انجام قمار، خوردن شراب و تماس با زنان خارج از ضوابط شرعی بطور گسترده و نسبتا علنی در این خاندان جریان دارد. البته قدرت در عربستان میان آل سعود و وهابیت به نوعی تقسیم شده است ولی علمای متعصب وهابی حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. این در حالی است که در موارد و مواقعی سران سعودی، سران وهابی را به تمکین واداشته اند به عنوان مثال در مورد روابط رسمی عربستان با آمریکا و روابط غیررسمی آنان با رژیم صهیونیستی، وهابی ها سکوت کرده اند و حال آن که در آموزه های وهابیت هرگونه همکاری با مسیحیت و یهود، کفر و جرم تلقی شده است. سیستم سیاسی عربستان از وهابیت به عنوان یک ابزار برای سرکوب مخالفان این خاندان و مخالفان مذهبی عربستان در خارج از مرزها استفاده می کند. در طول سی سال گذشته نمونه هایی از این استفاده در پاکستان، افغانستان، عراق، تاجیکستان، چچن، بوسنی هرزگوین و بعضی از مناطق ایران مشاهده گردیده است. جریان القاعده در طول ده تا پانزده سال گذشته به عنوان «بین الملل وهابی» عامل بسیاری از جنایات هولناک علیه اهل سنت و شیعیان در این کشورها بوده است. البته امروز جریان القاعده و وهابیت از سوی عموم مسلمانان به عنوان جریاناتی ضد اسلامی شناخته شده و از نفوذ آنان بشدت کاسته شده است.
امیر سلطان بن عبدالعزیز؛ ولیعهد فعلی عربستان که 85 سال سن دارد و در حال حاضر در بستر بیماری افتاده است. اختلافات جدی در خاندان آل سعود برای تصاحب پست فعلی وی شکل گرفته است.
3- خاندان آل سعود در طول صد سال گذشته بندرت شاهد تحولاتی بوده است چرا که همه افراد آل سعود بر حفظ «حاکمیت مطلقه» در خاندان خود اتفاق نظر کرده اند. در عین حال در درون این خاندان دو تیره قابل بازشناسی اند، تیره «سدیری» و تیره «نجدی» در طول یکصد و پنجاه سال گذشته، حکومت عمدتا در اختیار «نجدی ها» بوده است و در مواردی هم پادشاهی به سدیری ها رسیده است. از نظر فکری نجدی ها وابستگی بیشتری به تفکر وهابی داشته و از نوگرایی کمتری برخوردار بوده اند. ملک فهد و سایر برادران او که بعد از مرگ «عبدالعزیز بن عبدالرحمن»- در سال سی و دو شمسی- به ترتیب به قدرت رسیدند به تیره نجدی ها تعلق داشته اند. ملک عبدالله تنها فرزند عبدالعزیز است که به تیره سدیری ها تعلق دارد. عبدالله غیرمذهبی تر از برادران مقبور خود می باشد و تسلط علمای وهابی روی او به نسبت- قبلی ها- کمتر است. با مرگ ملک عبدالله دوران حکومت فرزندان عبدالعزیز به پایان و نوبت به نوادگان می رسد. هم اینک رقابت فراوانی در این خانواده بر سر جانشینی ملک عبدالله درگرفته است. پیش از این «شورای بیعت» که مسئول انتخاب پادشاه است، شاهزاده «سلطان»- از تیره نجدی ها- را به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود اما او به دلیل مخالفت ملک عبدالله عملا نتوانست کاری انجام دهد و از این رو به بهانه بیماری در خارج از عربستان زندگی می کرد. در این دوران، فرزند او «بندر» با نفوذ در سیستم پلیس و دستگاه امنیتی عربستان کودتایی را علیه ملک عبدالله به راه انداخت که به نتیجه نرسید و به خروج بندر از عربستان انجامید. ملک عبدالله در این دوران با افزودن بر اختیارات شاهزاده «نایف» وزیر کشور علاقه خود را به جایگزین کردن او به جای «شاهزاده سلطان» ابراز کرد. نایف از تیره سدیری ها به حساب می آید و روابط فعالی با کشورهای عربی دارد اما در عین حال دارای شخصیتی منعطف و غیرقاطع می باشد. از آن طرف شاهزاده سلطان هرچند به طور قانونی جانشین ملک عبدالله است ولی به دلیل بیماری لاعلاج و کهولت سن از حمایت فعلی اکثر اعضای خاندان برخوردار نیست. آنان معتقدند فوت سه پادشاه در یک دوره زمانی سی ساله ضربات سنگینی به خاندان زده و باید فرد جوانتری جایگزین شود. براین اساس سلطان که شانسی برای انتخاب ندارد درصدد است تا فرزند خود «بندر»- 60 ساله- را جایگزین خود کند. بندر از حمایت وهابی ها و نیز آمریکایی ها، برخوردار است چرا که از نظر آنان شرایط منطقه اقتضا می کند که یک چهره قاطع امنیتی در عربستان به پادشاهی برسد کمااینکه آنان در مورد مصر هم روی انتخاب «عمر سلیمان» وزیر فعلی امنیت مصر به جای مبارک- در مقابل جمال مبارک و محمد البرادعی- تاکید دارند. اما بندر بن سلطان از یک سو در میان کشورهای عربی یک کودتاچی- کودتا علیه عبدالله و کودتا علیه بشار الاسد- به حساب می آید و از سوی دیگر اکثر خاندان آل سعود و اکثر اعضای «شورای بیعت»- که عبدالله آن را در سال هشتاد و پنج شمسی به عنوان ساز و کاری برای انتخاب پادشاه تاسیس کرد- از انتخاب وی حمایت نمی کنند. براین اساس علیرغم حمایت قاطع وهابی ها و آمریکا، به قدرت رسیدن بندر بعید به نظر می رسد و از آن طرف علیرغم آنکه نایف هم از سدیری هاست شانس بیشتری برای رسیدن به این سمت دارد.
4- به غیر از مسائل درون خانواده و افت شدید موقعیت آل سعود در عربستان، این کشور از تعارضات ملی و مذهبی هم شدیداً رنج می برد. نزدیک به هفت میلیون از جمعیت نوزده میلیونی عربستان- یعنی نزدیک سی وهفت درصد- را شیعیان تشکیل می دهند که در استان های شرقی و جنوبی این کشور سکونت دارند. رژیم عربستان سعودی از یک سو به دروغ مدعی است که جمعیت این کشور بیست و هفت میلیون نفر است و حال آن که آگاهان سیاسی در درون عربستان این عدد را حداکثر نوزده میلیون نفر می دانند. از سوی دیگر، این رژیم جمعیت غیرحنبلی عربستان- اعم از پیروان سایر مذاهب اسلامی و پیروان سایر ادیان ابراهیمی- را ده درصد جمعیت این کشور به حساب می آورد و حال آن که فقط شیعیان حدود سی و هفت درصد از جمعیت عربستان را به خود اختصاص داده اند. شیعیان سه استان جنوبی- عسیر، جیزان و نجران- که در مجاورت مرزهای شمالی یمن قرار دارند، اسماعیلی مذهبند و شیعیان مناطق شرقی این کشور- شامل شش استان- را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دهند. شیعیان در عربستان جمعیتی به شدت تحت فشارند و هر نوع بهم ریختگی وضعیت در ریاض و کاهش فشارهای مرکز می تواند آنان را به میدان بیاورد. این نکته ای است که آمریکا، وهابیت و خاندان آل سعود را بشدت نگران کرده است.
5- از منظر آمریکا، رژیم صهیونیستی و اکثر دولت های عربی، هرگونه تحول ناخواسته در عربستان و مصر، بزرگترین انفجار اجتماعی را در جهان عرب و جهان اسلام به نفع انقلاب اسلامی به وجود می آورد و این به روند پیدایی دولت های همخوان با بلوک مقاومت در خاورمیانه سرعت فراوانی داده و ریشه نفوذ غرب و رژیم صهیونیستی را در خاورمیانه می خشکاند. از این رو آنان با احتیاط فراوان هرگونه تحول در شبه جزیره را با دقت زیر نظر دارند ولی آیا این مراقبت تقدیر الهی را دگرگون می کند؟ پاسخ آن روشن است دلهره دستگاه نظامی و امنیتی آمریکا در حال انعقاد قراردادهای صد و بیست میلیارد دلاری تسلیحات به عربستان و... نشان می دهد که پاسخ منفی است.
نویسنده: سعدالله زارعی
قابل توجه نمایندگان اصلاح طلب مجلس!
این هم صحبت امام است.